
از آن شبی که پريدی ز آشيانه ی من
صدای گريه بلند است از ترانه ی من
قرار بخش دلم ، ياد ِ لحظه لحظه تسـت
ستاره های شبم ، اشک ِ دانه دانه ی من
به هر بهانه که باشد به گريه روی آرم
غم فراق تو هم ، بهترين بهانه ی من
مگر ز خاطر افسرده ام توانی رفت ؟
که بوی عطر تو دارد هوای خانه من
هميشـه شــانه ی من زير بـار منت تـسـت
از آنکه ريخت شبی زلف تو ، به شانه ی من
منم پرنده ی بی جفتِ بيشه های سکوت
بيـــا کـه نغمه بر آری ز آشيـانـه ی من
به عشق ، شهره ی شهرم که از عنايت دوست
ز هــر لـبـی شـنـوی شعر عاشـقـانه ی مـن
نظرات شما عزیزان:
|